مثنوی معنوی

تکاپوهای بک مثنوی‌خوان تازه‌کار!

مثنوی معنوی

تکاپوهای بک مثنوی‌خوان تازه‌کار!

روح نو بین در تن حرف کهن!

به بهانه بزرگداشت روز مولانا و اُپرای عروسکی بهروز غریب‌پور

**وقتی نخستین‌بار اپرای عروسکی مولانا را، نه در سالن نمایش که در قاب نمایشگر، تماشا کردم به صورت غیر قابل توصیفی شگفت‌زده و متاثر شدم. اجرایی که از هر جهت کامل و قابل ستایش بود. هماهنگی شعر و موسیقی، حرکات ظریف و هماهنگ عروسک‌ها، انتخاب اشعار، همه و همه چنان بی‌عیب و نقص بود که باعث شد چندین و چندبار بی‌خستگی تماشا و هرباره ستایشش کنم. و بگذارید همین‌جا اعتراف کنم و بگویم من اگرچه با سروده‌های مولانا پیش‌تر آشنا بودم و چندی از آن‌ها را در حافظه‌ام داشتم اما انتخاب اشعار در این نمایش چنان بود که باعث شد مثنوی معنوی (این گنجینه بزرگ عرفانی، اخلاقی و ادبی) را -بدون از جا انداختن حتی یک بیت آن- به خوانش بنشینم.


نقالی


نویسنده پیکرتراش!

**در روایتی متواتر –به اشکال مختلف- آورده‌اند که از میکلانژ رمز هنرمندیش را در پیکرتراشی می‌پرسند و چنین پاسخی می‌شنوند که: وقتی من به قطعه سنگی نگاه می‌کنم، مجسمه‌ای درون آن می‌بینم و تنها کاری که باید بکنم این است که آن‌چه را که به مجسمه تعلق ندارد از آن دور کنم!
استاد بهروز غریب‌پور بی‌شک در پیکرتراشی نمایش‌نامه به استادی میکلانژ عمل کرده‌اند؛ چراکه باید در نظر داشت نمایش‌نامه این اجرای دوساعته عروسکی، تنها و تنها با به کارگیری ابیات و یا مصرع‌هایی از سروده‌های مولانا و البته در برخی موارد با بهره‌گیری از اشعار شاعران دیگری چون سعدی و سیف فرغانی و... نوشته شده است. و این شگفتی کار را صدچندان می‌کند! چراکه نوشتن یک متن آزاد، بسیار ساده‌تر از قالب‌زنی سروده‌هایی است که پیش‌تر شکل گرفته‌اند و در بسیاری موارد داستان‌شان هیچ ارتباطی با داستان پیش روی ما ندارد.
باید توجه داشت که نویسنده برای نوشتن این نمایشنامه تا چه اندازه مطالعه و پژوهش داشته و تا چه اندازه شجاعتی دلاورانه ورزیده؛ چراکه باید به حساسیت مردمی –به‌ویژه محققان- درباره نویسندگیِ یک اثر تصویری با موضوعی تاریخی-ادبی برای مولانا‌ جلال‌الدین توجه داشت. می‌توان ادعا کرد که هیچ شخصی جرات ورود به چنین موضوعی را نمی‌توانست به خود بدهد و اگر می‌داد حتما جمعی را خشمگین می‌ساخت!

شمس تبریزی


چرا عروسک؟!

توجه داشته باشید که بهروز غریب‌پور پیش‌تر نویسنده و کارگردان سنمایی بوده. شاید «دونده»اش را دیده باشید. اما او در سال‌های اخیر با ذکاوتی ستودنی به ظرفیت‌های منحصر به فرد نمایش عروسک نخی توجه کرده و این ظرفیت را به دیگران نمایانده!
شاید پیش از این وقتی صحبت از اجرای عروسک نخی می‌شد، ذهن‌مان می‌رفت سراغ برنامه تلویزیونی «هادی و هدی». البته این برنامه را هم دهه شصتی‌ها شاید به یاد داشته باشند و تجربه به یادماندنی دیگری احتمالا وجود نداشته باشد! یعنی یک هنر چنین بکر و مغفول مانده بود تا این‌که یک شخص آن را در هیبتی عظیم و سحر کننده در مقابل چشمان قرار داد.
پس از تماشای این اپرای عروسکی تازه به ذهن‌مان خطور می‌کند که: عجب! با عروسک چه کارها می‌توان کرد!
شما هر بازیگر پرتوانی را به بازی بگیرید و هر کارگردان مشهوری بر این کار بگمارید که زندگی مولانا یا حافظ را به تصویر بکشد؛ لاجرم قداست کار را مخدوش می‌کند. چون ما سال‌هاست که از این اشخاص جز تصویری خیالی که بر دیوان‌شان نقش بسته چیزی ندیده‌ایم. حالا اگر کسی را به همان شکل دربیاوریم شکلی کاریکاتوری از ایشان ساخته‌ایم و اگر شکلی دیگر را برایشان برگزینیم، عادت‌زدایی ناپسندی انجام داده‌ایم که هیچ‌گاه مقبول نخواهد افتاد!

شمس

موسیقی نمایش

چنان‌که از نام «اپرای عروسکی مولانا» پیداست، موسیقی و نمایش چنان در هم تنیده شده‌اند که قابل تفکیک نیستند و اگر بخواهیم داوری کنیم، از این بابت که جناب غریب‌پور کاملا پیداست که با ادبیات و شعر و موسیقی مانوسند و از سویی کارشان نمایش بوده، دستیار نانوشته آهنگسازند. صدالبته آهنگسازی ستایش‌برانگیز جناب «بهزاد عبدی» نمونه‌ای کم‌نظیر در هماهنگی شعر و موسیقی به حساب می‌آید. گزینش خوانندگان و جنس صدای ایشان برای ایفای نقش، و همچنین فراز و فرود آوازی ایشان، استفاده از مجموعه متنوعی از دستگاه‌های آوازی ایران مثل: نوا، همایون، ماهور، شور، چهارگاه و آوازهای بیات اصفهان، شوشتری و دشتی این اجرا را منحصر به فرد کرده است.


شمس در بند

چند نکته دیگر:
اگر کوتاه‌وار بخواهیم به دیگر برجستگی‌های این اثر توجه کنیم باید نورپردازی بسیار زیبا و توجه‌دهنده و همچنین طراحی صحنه و لباس این نمایش را ستایش کرد.
عروسک‌گردانان این نمایش -که هنرمندان نامرئی نمایش هستند و هیچ‌کس، هیچ‌گاه توی خیابان یا پارک جلوشان را نمی‌گیرد و از هنرمندی‌شان در عروسک‌گردانی تشکر نمی‌کند، در حالی که یک سیاهی‌لشکر در برنامه تلویزیونی را همه در خیابان با انگشت اشاره نشان می‌دهند- هنرمندانی هستند که به حق بیش از این‌ها در خور ستایشند، انگشتان‌شان از گزند دور باد!
بهروز غریب‌پور اُپراهای دیگری را هم روی صحنه برده است، عاشورا، رستم و سهراب، حافظ و این‌ روزها اُپرای عروسکی مکبث که در سالن رودکی در این ماه به روی صحنه خواهد رفت.
چرا در مشهد ما نباید از تماشای چنین آثاری بهره ببریم؟! سازمان‌های محترم فرهنگی شهر مشهد خواهشا برای چنین هنرمندانی بستری برای ارائه یک هنر پاک و بی‌حاشیه فراهم سازید.

پی‌نوشت:
۱- نیت کردم بخشی از این اپرا را به عنوان هدیه در این پست قرار دهم. انتخاب دشوار بود. در نهایت این بخش (گو این‌که واقعا نمی‌توان آن را بهترین بخش اپرا دانست) را برگزیدم. گفتگویی فرضی میان شمس تبریزی و عطار نیشابوری پس از جنگ مغول در کنار اجساد بی‌جان انسان‌ها.
۲- می‌پذریم که باید باانرژی‌تر این صفحه را به‌روز کرد اما چندان استقبالی نمی‌بینم تا غافل‌گیری‌هایم (سورپرایز‌هایم) را رو کنم. کاستی‌ها را ببخشید حضورتان را مرئی‌تر کنید تا وارد مرحله‌ی اصلی ماجرا بشویم اگر خدا بخواهد...
  • زهیر قدسی

نظرات  (۲)

سلام
الان حضور مان مرئی شد یا نه؟!

درگوشی: با کیفیت اش رو دارین، ما تو نت گشتیم، کیفیت پایین موجود بود!

درضمن، مشهد مگه سازمان فرهنگی هم داره!!!
بابا خدا خیرت بده، ما از زمان افتتاح هویزه چنان کلاهمون رو انداختیم هوا که هنوز برنگشته زمین! الان منتظر کلاه من اند تا برگرده بعد سورپرایز بعدی رو روکنن!
بعدشم گفته باشم اینجا مشهده، شما که بهتر میدونی این مسائل تولید دردسرش بیشتر از تولید فرهنگه!!! والا!
القصه، بازم یا حق!
و از بانو هم قدردانی ویژه بفرمایید ازینکه وبلاگ ما را منور نمودند.
پاسخ:
سلام

سپاس

در گوشی: باکیفیتش رو دارم اما نمیدم!

زبونم لال منظورم سازمان فرهنگی شهرداری نبود! ما ازایشان اصلا توقع نداریم...
سلام،
بی کتاب به مکتب رفتن رسم آموختن نیست،رسم کودکان بازیگوش سر به هواست.
حضور از این مرئی تر که به بهانه ی شاگردی این مکتب مجازی رفته باشم یک دست کتاب شریف مثنوی معنوی از نوع خوش دست و خوش قطع و خوش چاپش ابتیاع کرده باشم که متفاوت از آن نسخه سنگین و حجیم سابق باشد و علاوه بر آن انگیزه ای تازه باشد برای حضور مجدانه در این مکتب؟
به امید آن که این استقبال غافلگیری هایتان را رو کند صفحه باز میکنم،بسم الله...
پاسخ:
سلام و درود.

از این بابت چقدر خرسندم.
لابد مثنوی انتشارات روزنه را خریده‌اید!
شاید هم کاروان؟!
یا حق.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">