مثنوی معنوی

تکاپوهای بک مثنوی‌خوان تازه‌کار!

مثنوی معنوی

تکاپوهای بک مثنوی‌خوان تازه‌کار!

حکایت زهیر و شعر و کتاب شریف مثنوی معنوی

دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۵ ب.ظ

خوب یادم است که پیش‌ترها بیش‌تر در فراغت‌هامان سر در شعر داشتیم. گو این‌که آن زمان -و حتی کنون- شاگرد تازه‌راه بودم و عقل خُردم به قدر زنبیل خود از اشعاری که پدر و برادرم می‌خواندند توشه برمی‌داشت.

خوب به خاطر دارم نخستین اشعاری که پدر در دفتر شعری ساده با کاغذکادویی کهنه و با گل‌های قرمز جلد شده بود... یا شاید پیش‌تر از آن، در کاغذباطله‌ای زردرنگ و کاهی، برایم بهاریه‌ای -به صورت مخمس، از مرحوم محمدحسین بهجتی (شفق) که در مدح و شادباشی ولادت حضرت مهدی(عج) سروده بود- نوشتند؛ با این مطلع:

باز طبیعت کشید به روی گلشن پرند

به چهره روزگار دوباره زد نوش‌خند

گیتی فرسوده باز جوان شد و دل‌پسند

به دامن دشت باز، بهار دیبا فکند

باز به آهستگی باد بهاری وزید...

شعری آهنگین و ضربی، که برای کودکی‌ام و حتی کنونم، خوش‌طنین و دل‌پسند بود. حفظ کردن این شعر ۷۵بیتی شاید در سنین ۱۳سالگی‌ام بود. بعد از آن چند شعر از حافظ که مورد تشویق و هدایت برادرم عابس قرار گرفتم. شعر «در سایه‌سار نخل ولایت» و «خط خون» موسوی گرمارودی نیز در همان سال‌ها مورد توجهم قرار گرفت. و ترجیع‌بندی از سعدی، با این مطلع:

ای سرو بلندقامت دوست

وه وه! که شمایلت چه نیکوست

در پای لطافت تو میراد

هر سرو سهی که بر لب جوست

که تا حدود زیادی از آن را حفظ شدم، حتی ابیات عربی‌اش را با غرور و لذت می‌خواندم! شاید در مقابل نسلی که بالکل از ادبیات دور افتاده این سرگذشت مایه‌ی مباهات باشد اما به‌راستی در میان خانواده‌ی اهل شعر و ادبم، چیزی برای طرح کردن نداشته و ندارم.

***

آن زمان کمتر پیش می‌آمد که بخواهم سراغ مثنوی معنوی را بگیرم؛ اما گاه به گاه اگر چنین می‌شد نسخه‌ای قدیمی و با خطی در هم فرو رفته و تو در تو از استاد سید حسن میرخانی و تحریر شده به سال ۱۳۷۴قمری یا به عبارتی ۱۳۳۴شمسی، که قدمت آن تقریبا به سن و سال پدرم بود، در منزل‌مان وجود داشت.

مثنوی معنوی قدیمی

انصافا تحریر کردن ۲۶۰۰۰هزار بیت تلاشی عاشقانه می‌طلبیده و با در نظر گرفتن این موضوع خط این کتاب واقعا خیلی خوب است. الان اگر با در نظر گرفتن اجرت از ما بخواهند که یک بار تمام مثنوی را تایپ کنیم در ازای چه اجری حاضر به چنین کاری هستیم؟! حالا بماند که نوشتار اشتباه تایپ شده را به راحتی می‌توان تصحیح کرد اما اگر قلم بر کاغذ بلغزد زحمت یک صفحه نوشتن تباه می‌شود... آن هم مثنوی معنوی که کلمه به کلمه‌اش قیمتی است. حالا راحت می‌توان تمامی اختلاف نسخه‌هایی که -در طول قرن‌ها- در متون ادبی‌مان رخ داده را، نه تنها بر کاتبانشان بخشید که سپاس‌گو شد!

خوب انصاف کنید که این نسخه، نسخه‌ای نبوده که یک نوجوان را -در زمانی که مثنوی او را به خود می‌خوانده- یاری‌گر خوبی باشد!

پس مدتی این مثنوی در این سال‌ها تاخیر شد. گاهی میزبان ابیاتی از مثنوی به صدا و لحن دلنشین برادرم عابس می‌شدم. این هم تصویری از خط و یادگاری ایشان در نخستین صفحه دومین دفتر شعرم که در سال ۱۳۸۰ به دست برادرم مرقوم شد و از ابیات طلایی دفتر اول مثنوی معنوی است.۱

Abes Khat

انصافا قدر روزهایی که می‌توانستم در محضر برادرم از مثنوی بهره ببرم را کمتر دانستم.


انشاالله ادامه دارد...


۱. در نظر داشته باشید که این شعر را برادرم با تکیه بر حافظه نوشته بودند و اگر قدری جابه‌جایی در واژگان دیده می‌شود، احتمالا ناشی از این موضوع است.

۲. امروز یعنی هشتم مهرماه ۱۳۹۲ روز بزرگداشت مولانا جلال‌الدین محمد بلخی است، از این رو سعی بر این داشتم تا اولین پست این وبلاگ را در این روز قرار دهم، پس حتما به لطف خودتان این وبلاگ را پیگیری کنید تا نامنتظره‌هایی در این‌جا ببینید.

۳. قالب و همه چیز وبلاگ -اگر خدا بخواهد تغییر خواهد نمود.

  • زهیر قدسی

نظرات  (۳)

  • کودک شرقی
  • برای ما نی های بریده از نیستان حقیقت که از نی مثنوی مولانا کمتر حکایت شنیده ایم در گذر این روزهای شلوغ،غنیمتی است این صفحه و مغتنم است این همت اگر به گوهر دوام آراسته شود.

    راستی چه جای شکوه این جدایی را ؟ گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست...

    پایدار و برقرار باشید.

    پاسخ:
    سلام و درود!

    نخستین نظر در این وبلاگ را به فال نیک می‌گیرم. دل‌نگران بودم که این وبلاگ را -که با نیتی ویژه گشوده بودم- چه مخاطبی با نظرش می‌آغازد؟! کنون که به نظر کودکی شرقی مزین شد، امیدوارم که با دلی پایدار، ولو آهسته، اما پیوسته استمرار ببخشمش.
    به تشویق و رهنمایی دوستان امید دارم.
    درود بر استاد

    پای ما را دارید به مثنوی باز می کنید ها!
    فک کنم باید بی خیال دانشگاه شویم!

    البته خب شما که درجریان هستید اصولا هرکه را کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش و این حرفا!
    پاسخ:
    سلام و درود
    خدا کنه این طور باشه و بشه!
    پیروز باشید.
    با سلام این اشعار مرحوم شقق مربوط به امام زمان نیست
    پاسخ:
    با سلام. بله، زمانی که این سطور را می‌نوشتم متوجه این موضوع شدم اما در کنار نسخه‌ای که به تازگی در کتابی از ایشان -به گمانم- و توسط نشر سوره منتشر شده در کتاب مهدی موعود با ابیاتی مشترک برای امام زمان(عج) آمده است.

    برایم این سوال مطرح شد که آیا شاعر شعرش را تغییر داده یا از اول -چون کتاب مهدی موعود خیلی پیش‌تر منتشر شده- این شعر توسط شخصی دیگر اما باز به نام شاعر به سوی دیگری سوق داده شده. به هر حال بین این دو شعر ابیات مشترک قابل توجهی وجود دارد...

    از توجه‌تان ممنون.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">